Web Analytics Made Easy - Statcounter

دشمن این بار هم با حذف میلیون‌ها پست و محتوا با موضوع حاج قاسم و مسدود کردن هزاران اکانت اینستاگرامی و تویتری بازهم به آن اهداف از قبل پیش‌بینی شده‌اش نرسید.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از صبح زاگرس؛ گفتمان یا هدایت افکار عمومی همیشه یکی از مولفه‌های حاکمیت در تمامی جوامع به ویژه کشورهایی بوده است که می خواسته اند بر بخشی  از دنیا مسلط شوند اگرچه ابزار مهم و ضروری برای این مولفه رسانه ها و قدرت آنها است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

بعد از جنگ جهانی دوم و دوران جنگ سرد این مولفه در اعمال حاکمیت بسیار مورد توجه قرار گرفت و کشورهای استعمارگر تمام تلاش خود را برای  دخالت در دیگر جوامع با استفاده از قدرت رسانه ها  به کار گرفته اند.

ترور فیزیکی شخصیت های مهم کشور های مورد استعمار به روش های مختلف  با اهداف مشخص از طرف جریان سلطه از گذشته های دور انجام می گرفته است و اکنون نیز انجام می گیرد ولی از شدت آن کاسته شده است. چرا؟ چون که بسیاری از کشورهای مورد استعمار و جوامع آنها دارای یک بنیان ساختاری و آموزشی شده اند که مرتب در حال آموزش و کادر سازی نیروهای متخصص است  و این امر باعث می شود با حذف یک شخص نتوان جلوی پیشرفت در آن عرصه را گرفت . لذا به نظر می رسد این موضوع با توجه به پر هزینه بودن آن و حضور فیزیکی افراد در صحنه ترور دیگر خیلی مورد استفاده قرار نگیرد.

در گذشته دور که رسانه ها به شکل امروزی وجود نداشتند اگر قهرمانی ها، شجاعت ها و کارهای بزرگی که شخصیت ها انجام داده بودند توسط افراد آن جوامع به درستی روایت نمی شد با ترور فیزیکی آن شخصیت  از میان می رفت ولی در دنیای امروز این موضوع بسیار متفاوت شده است.

در موضوع  سردار سلیمانی نیز  دشمن وقتی دید که این قهرمان و الگو که دارای مکتب و راه و روش هم هست و با ترور فیزیکی از میان نرفته است دست به ترور مجازی زد .به دلایل ذکر شده ترور  فیزیکی جای خود را به ترور مجازی داده است. با توجه به رشد روز افزون رسانه ها و بخصوص فضای وب و شبکه های اجتماعی که ویژگی های زیادی دارند از جمله در دسترس بودن و استفاده آسان از آنها این موضوع کم هزینه تر و راحتر  انجام می گیرد.

غرب به واسطه همین قدرت رسانه ای سالها است دارد قهرمان‌سازی و الگوسازی می کند و آنها را به مخاطبان خود در دیگر جوامع معرفی می کند. خیلی از این قهرمانان وجود خارجی ندارند ولی به واسطه رسانه ها و تکنیک های ‌اقناعی که به کار برده می شود نزد افکار عمومی پذیرفته شده و تبدیل به الگو شده اند نمونه های بسیار زیادی از این قهرمان سازی ها را در سینمای هالیوود طی سال های اخیر مشاهده می کنیم . اما حاج قاسم یک قهرمان واقعی به تمام معنا بود که در ابعاد مختلف الگو بود نه در یک بعد خاص.

در ابتدای شروع بحران سوریه دشمن سعی کرد با استفاده از قدرت رسانه ای روایت خود از داعش و جبهه مقاومت و در راس آنها سردار سلیمانی را به مخاطب ارایه کند. در این روایت جای ظالم و مظلوم را و به تعبیر مقام معظم رهبری جای جلاد و شهید را عوض کرده و هجمه رسانه ای شدیدی را علیه نیروهای مدافع حرم ایجاد کرده بودند  اما به رغم همه‌ آن فتنه انگیزی ها با کمک خداوند و تلاش رسانه های انقلابی، بصیر افزایی خود حاج قاسم  و البته تصاویر و فیلم هایی که داعشی ها از خود ضبط کرده و منتشر کردند این روایت خود ساخته غرب نتوانست به اهداف از پیش تعیین شده خود برسد و در ادامه نیز اظهار نظر تعدادی از شخصیت های سیاسی غرب مبنی بر اینکه داعش را آمریکا و همپیمانان آن به وجود آوردند تیر خلاص را بر پیکره این فتنه انگیزی رسانه ای فرود آورد.

حالا دیگر نه ترور فیزیکی و نه جنگ روایت ها نتوانسته است به اهداف مورد نظر غرب برسد و در این سمت جبهه مقاومت همچنان مسیر خود را طی می کند حتی منسجم تر و قدرتمند تر از قبل .در ابتدای شهادت سردار برنامه رسانه ای دشمن در زمان حمله به پایگاه عین السد که تنها رویارویی مستقیم یک کشور در دنیا در مقابل آمریکا در بعد از جنگ جهانی اول بود را می خواستند با برجستگی سقوط هواپیمای اوکراینی به فراموشی بسپارند و یا از اهمیت آن بکاهند اما در این هدف نیز موفق نشدند لذا دشمن در ادامه همواره تلاش کرده است با ترور مجازی شخصیت سردار سلیمانی راه مقامت و مکتب این شهید عزیز را متوقف کند.


در اولین سالگرد شهادت سردار باز هم جریان رسانه ای دشمن با برجستگی سقوط هواپیمای اوکراینی و بزرگنمایی مشکلات اقتصادی و ایجاد ارتباط میان این مشکلات با برنامه های سپاه پاسداران و نیروهای مسلح می خواست ضمن کاهش محبوبیت سردار سلیمانی دستاوردهای مدافعین حرم و جبهه مقاومت را نزد مخاطبان و افکار عمومی کم رنگ جلوه دهند.

اما امسال و در دومین سالگرد شهادت این سردار بزرگ دشمن که دستش از تمام آن اهداف کوتاه آمده بود سعی کرد با حذف تصاویر، فیلم ها و محتواهای با موضوع حاج قاسم سلیمانی نام ایشان و مکتب و راه جبهه مقاومت را کم رنگ و به فراموشی ببرد در واقع امسال دشمن چون تلاشش در سال های گذشته برای ترور مجازی خود شخصیت حاج قاسم به جایی نرسید چراکه برای ترور شخصیت باید نقاط ضعف شخصیت را شناخت و برملا کرد در صورتی که حاج قاسم یک شخصیت بی نظیر و محبوب  و دارای زندگی ساده و سالم بود.

لذا تمام تمرکز خود را بر متوقف کردن قطاری کرد که به واسطه خون این شهید و یارانش در ریل قرار گرفته و با سرعت در حال پیش روی است و بی شک سکاندار این قطار نام حاج قاسم و مکتب او است پس باید تا جایی که می توان نگذاشت این قهرمان و الگو به جوامع معرفی شود . البته این نکته را نیز باید مورد توجه قرار داد که دلیل دیگری که دشمن تمام توان خود را متمرکز بر این بعد از موضوع  کرد ورود فعالان فضای مجازی به این عرصه بود به همین خاطر دشمن نتوانست به سراغ روایت گری های دیگری برود چون نمی توانست هم زمان در چند جبهه به مقابله بپردازد.

لذا شاهد بودیم که حذف میلیون ها پست و محتواها با موضوع حاج قاسم و مسدود کردن هزاران اکانت اینستاگرامی و تویتری توسط دشمن بازهم آن اهداف از قبل پیش بینی شده را بدست نیاوردند.

 

انتهای پیام/

منبع: دانا

کلیدواژه: سردار سلیمانی ترور فیزیکی جبهه مقاومت ترور مجازی رسانه ای رسانه ها حاج قاسم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۱۰۲۷۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آیا صدام حسین واقعا «دیوانه خاورمیانه» بود؟

فرارو- روانشناسان مختلفی به تحلیل شخصیت "صدام حسین" دیکتاتور اسبق عراق پرداخته اند. یکی از شناخته شده‌ترین آنان "جرولد مورتون پست" روانپزشک و تحلیلگر سابق سیا بود که در برخی از منابع از او به عنوان ابداع کننده "روانشناسی سیاسی" نیز یاد شده است.

قسمت اول گزارش فرارو با عنوان "آیا صدام حسین واقعا "دیوانه خاورمیانه" بود منتشر شد. در گزارش اول به بررسی نظرات مورتون پست درباره صدام پرداخته شد. در ادامه قسمت دوم گزارش را می‌خوانیم:

دیدگاه‌های روانکاوانه دیگر درباره صدام

از دیگر روانشناسانی که به بررسی ویژگی‌های روانی صدام پرداخته اند می‌توان به "اوبری ایملمن" دانشیار روانشناسی در دانشگاه سنت جانز در امریکا اشاره کرد.

از دید او صدام حسین را می‌توان از نظر روانکاوانه در قالب سندرم "خودشیفتگی بدخیم" توصیف کرد. مولفه‌های اصلی این سندرم خودشیفتگی بیمارگونه، ویژگی‌های ضد اجتماعی، ویژگی‌های پارانوئید و پرخاشگری بدون محدودیت است.

او در این باره نوشته است: "صدام حسین خودشیفتگی بیمارگونه را از خود نشان می‌دهد الگویی شخصیتی که با بزرگ نشان دادن بیش از اندازه خود و اعتماد به نفس بیش از حد شناخته می‌شود تا حدی که فرد را از همدردی با درد و رنج آنان ناتوان می‌سازد. افراد دارای این ویژگی‌ها عاری از همدلی و رنج انسانی هستند که به آنان اجازه می‌دهد تا به همان راحتی که می‌خواهند دشمنان خود را وحشیانه حذف کرده و علیه مردم خود دست به جنایت بزنند".

او می‌افزاید: "چنین رهبران بی پرنسیب (فاقد اصول) و خودشیفته‌ای با احساس غرور و خودپسندی‌ای که دارند نسبت به رفاه و آسایش حال دیگران بی تفاوت هستند. آنان میل به استثمار دیگران را دارند و یا دست کم انتظار دارند از سوی دیگران برسمیت شناخته شده یا مورد توجه ویژه قرار گیرند بدون آن که مسئولیت‌های متقابلی را بپذیرند. نادیده گرفتن حقوق دیگران و گرایش به نادیده گرفتن قرارداد‌ها در آنان دیده می‌شود. آنان اعمال متهورانه را با خیال پردازی‌های گسترده و تعصبات صریح توجیه می‌کنند. این نظر توصیفی این عده ممکن است به عنوان افراد فاقد "سوپرایگو"* (فراخود) توصیف شوند که نشان دهنده بی وجدان بودن و بی اخلاق بودن در قبال سایرین است. این افراد، غیر وفادار و استثمارگر ویژگی‌های مشترکی با شیادان و شارلاتان‌های جامعه دارند. آنان نسبت به قربانیان شان کینه توز بوده و آنان را تحقیر می‌کنند. آنان در شیوه‌های نفوذ اجتماعی مهارت دارند.

آنان به بیگناهی تظاهر می‌کنند و در فریب دادن مکارانه دیگران با جذابیت و زرنگی شان مهارت دارند. جهت گیری اصلی آنان خیانت کردن به دیگران است و استدلال شان این است: "پیش از آن که آنان با شما این گونه رفتار کنند شما با آنان این گونه رفتار کنید". آنان با سبک حیله گرانه شان مدام درمحاسبات شان نقشه کشیده و دیگران را دستکاری می‌کنند. آنان خودمحور هستند نسبت به نیاز‌ها و حقوق دیگران بی تفاوت بوده و در شکار افراد ضعیف و آسیب پذیر مهارت دارند. آنان فاقد احساس گناه واقعی هستند و وجدان اجتماعی اندکی دارند و اصولا فرصت طلبانی هستند که از فریب دادن سایرین لذت می‌برند و به دلیل سهل اغوا شدن سایرین آنان را تحقیر می‌کنند".

ایملمن در ادامه تحلیل خود درباره ویژگی‌های روانی صدام به ویژگی‌های "ضد اجتماعی" (سایکوپاتیک) در او پرداخته و می‌نویسد:" وجدان اجتماعی ضعیف افراد خودشیفته بدخیم اساسا توسط منفعت شخصی اداره می‌شود. رهبر خودشیفته بدخیم همچون صدام با انگیزه‌های قدرت و خود بزرگ بینی هدایت می‌شود. با این وجود، غیر اخلاقی بودنش به او اجازه می‌دهد تا از عقاید اصولی و اعتقادات عمیق دیگران (برای مثال از ارزش‌های مذهبی یا شور ملی) برای تحکیم قدرت خود سوء استفاده کند.

مواجهه چنین افرادی با تهدید مجازات منصرف شان نمی‌کند. آنان به شکل منحصر بفردی در برابر انگیزه‌های اقتصادی، تحریم‌ها یا هر فشار دیگری که فاقد زور و استفاده از قوه قهریه باشد مقاومت می‌کنند. آن‌ها دارای ویژگی‌های ضد اجتماعی و اساسا حریص هستند. آنان احساس می‌کنند زندگی حق شان را به آنان نداده و دیگران سهمی بیش از حق شان دریافت کرده اند. بنابراین، حسادت میل به انتقام جویی در وجودشان برانگیخته می‌شود و آرزوی گرفتن چیزی را دارند که از آن محروم شده اند. از دید آنان تنها با در اختیار داشتن قدرت می‌توان به این حق دست یافت".

ایملمن اشاره می‌کند در پس‌نمایی بزرگ‌تر از شخصیت رهبرانی چون صدام ذهنیت پارانوئیدی و باور آنان به تحت محاصره قرار گرفتن وجود دارد و به همین خاطر چنین افرادی منزوی هستند. او می‌نویسد: "افرادی که در رأس قدرت هستند و دچار خودشیفتگی بدخیم و پارانوئیدند، تشنه قدرت، بی اعتماد و کینه توز نسبت به سایرین و هم چنین به شدت حسود هستند. آنان جنگ طلب بوده و میل بیرحمانه‌ای برای انتقام از دیگران و پیروز شدن بر آنان دارند. آنان بدخواهی‌ای که درون خود احساس می‌کنند را به دیگران نسبت می‌دهند. باور‌های آزاردهنده آنان ممکن است ابعادی تقریبا هذیانی به خود بگیرد. ویژگی بارز پارانویای بدخیم جهت گیری شدید نسبت قدرت و نیاز همزمان به مقاومت در برابر همه تاثیرات خارجی است.

این افراد سرسختانه به استقلال و اعتقاد به ارزش شخصی خود می‌چسبند. آنان انتقاد از خود را دارای انگیزه بدخواهانه به منظور تضعیف عزت نفس و خنثی کردن استعداد‌های شان و تسلیم شدن در مقابل اراده دیگران قلمداد می‌کنند. این رهبران امتیازات کمی می‌دهند و تمایل دارند تا جایی که لازم است خشونت را تشدید کنند و تا زمانی که دیگران تسلیم نشوند از تسلیم شدن خودداری می‌کنند. با این وجود، این رهبران بدخواه محدودیت‌ها پیش روی شان برای دستیابی به جاه طلبی‌های شان را تشخیص می‌دهند".

همانندی‌های روانی صدام با هیتلر

فردریک ال کولیج" و "دنیل ال سگال" پژوهشگران دانشگاه کلرادو با انجام پژوهشی که در نشریه روانشناسی نظامی در سال ۲۰۰۷ میلادی منتشر شد به این نتیجه رسیدند که صدام بسیاری از مولفه‌های اختلال شخصیتی "آدولف هیتلر" را داشته اگرچه از نظر آنان ویژگی سادیستی (دگرازار گرایانه) در صدام قوی‌تر از هیتلر بوده است. آنان در مقاله خود در این باره نوشته اند: "به نظر می‌رسد که یک مجموعه اختلال شخصیتی تحت عنوان چهار بزرگ برای این دو دیکتاتور وجود داشته و آنان سادیست، ضد اجتماعی، پارانوئید و خودشیفته بودند. هم چنین مشخص شد که صدام احتمالا برخی از صفات یا ویژگی‌های اسکیزوفرنی پارانوئید که در آن ذهن بیمار با واقعیت منطبق نیست را داشته است. پیامد‌های دیپلماسی و مذاکره با افرادی با چنین مشخصات شخصیتی این گونه بیان می‌شود:"او مردی خطرناک با تسلیحات خطرناک است".

آنان می‌افزایند: "افراد مبتلا به اختلال شخصیت پارانوئید به طور فراگیر نسبت به دیگران بی اعتماد و مشکوک هستند و انگیزه‌های دیگران را معمولا بدخواهانه تفسیر می‌کنند. افراد مبتلا به این اختلال معمولاً تصور می‌کنند که افراد دیگر از آنان سوء استفاده می‌کنند، به آنان آسیب می‌رسانند یا آنان را فریب می‌دهند حتی اگر هیچ گونه شواهدی برای حمایت از این دیدگاه شان وجود نداشته باشد. آنان در مورد وفاداری و امانتداری دوستان و اطرافیان شان دچار سوء ظن هستند. این الگو قطعا با شخصیت صدام انطباق دارد.

جلسه معروف او در سال ۱۹۷۹ میلادی با حضور نخبگان حزبی و مقام‌های ارشد شاهدی قوی است که نشان می‌دهد او دچار پارانویا بود. در آن جلسه او در حال سیگار کشیدن است و بیش از ۲۰۰ مقام عراقی در حال گوش دادن به سخنان اش هستند. او اعلام می‌کند که خائنانی در میان آنان هستند و دستور بازداشت شان را صادر می‌کند. او در آن جلسه اغلب می‌خندد و لبخند می‌زند. اعضای حزب به عنوان خیانتکار معرفی شده و به طور علنی تحقیر شده و برای اعدام از صفوف دیگر اعضا بیرون کشیده می‌شوند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی نسبت به دیگران دچار بی اعتنایی فراگیر هستند و مرتبا حقوق آنان را زیرپا می‌گذارند و نسبت به اقدامات آسیب زای خود برای دیگران احساس گناه نمی‌کنند. هم چنین، افراد خودشیفته ای، چون هیتلر و صدام همدلی کمی با دیگران دارند و یا اصولا احساس همدلی‌ای با سایرین ندارند.

افراد مبتلا به اختلال شخصیت سادیستی دارای الگوی فراگیر رفتار ظالمانه، تحقیرآمیز و پرخاشگرانه هستند. آنان از رنج روحی و جسمی دیگران لذت می‌برند، دروغ می‌گویند و به دیگران آسیب می‌رسانند و یا با استفاده از ایجاد ارعاب دیگران را وادار به انجام خواسته‌های خود می‌کنند. سادیست‌ها از ظلم یا خشونت فیزیکی به منظور تسلط بر یک رابطه استفاده می‌کنند و کنترل‌های رفتاری ضعیفی دارند. از این رو نیز نمونه‌های فراوانی در زندگی و اقدامات صدام نشان دهنده وجود این گونه اختلالات شخصیتی است. افراد پارانوئید اغلب بی اعتمادی و سوء ظن خود را به دیگران القا می‌کنند که هسته اصلی شخصیت و سازوکار دفاعی مرکزی آنان است. آنان از طریق فرافکنی تهمت آمیز و بدخواهانه خود به دیگران تهدید‌هایی را در جایی ایجاد می‌کنند که ممکن است قبلا وجود نداشته باشد.

درمان بیماران پارانوئید به شکلی غیرعادی دشوار است. با این وجود، افراد پارانوئید اغلب به طور شهودی به برخی افراد بیش از دیگران اعتماد دارند. در مذاکرات اولیه با صدام بر سر تسلیحات کشتار جمعی او احتمالا به برخی از مقام‌های دولتی بیش از دیگران اعتماد داشته است مانند اعتماد بیش‌تر به ملک عبدالله دوم پادشاه اردن در مقایسه با اعتماد کم‌تر به عبدالله  ولیعهد عربستان سعودی یا اعتماد بیش‌تر به کالین پاول وزیر امور خارجه امریکا در مقایسه با اعتماد کم‌تر به جورج بوش رئیس جمهور وقت امریکا. معدود مقام‌های ارشد جهان که صدام ممکن بود برای مذاکره به آنان اعتماد پیدا می‌کرد باید صاحب قدرت می‌بودند.

افراد پارانوئید به افراد ضعیف اعتماد ندارند. ویژگی‌های ضد اجتماعی صدام عدم همدلی با دیگران، انتقام جویی و نترس بودن او در برابر تحریم‌ها و مجازات‌ها همگی باعث می‌شدند که مذاکرات با او فوق العاده دشوار شود. به نظر می‌رسید که صدام به نادیده گرفتن نظر بازرسان تسلیحاتی افتخار می‌کرد. این رفتار تا حد زیادی ناشی از الگوی شخصیت ضداجتماعی او بود. کاملا قابل پیش بینی بود که صدام به بازرسی تسلیحاتی بازرسان به عمثابه یک میدان نبرد می‌نگریست. انگیزه‌های او بدون شک ایجاد خشم و تحقیر بازرسان خارجی بود".


گردآوری و ترجمه: نوژن اعتضادالسلطنه

منابع:

Coolidge, Frederick L. , Segal Daniel L. (۲۰۰۷) , Was Saddam Hussein Like Adolf Hitler? A Personality Disorder Investigation, Military Psychology.

Immelman, Aubrey (۲۰۰۳) , The Psychological Profile of Saddam Hussein, Unit for Study of Personality in Politics.

Post, Jerrold M. (۱۹۹۱) , Saddam Hussein of Iraq: A Political Psychology Profile, Political Psychology, Vol.۱۲, No.۲, pp. ۲۷۹-۲۸۹

دیگر خبرها

  • معلمان با قلمشان در راه خیر گام بر می‌دارند
  • پشت‌پرده ماجرای یک ترور توسط موساد؛ رامین یکتاپرست کیست؟
  • تکریم خانواده شهدا کمک به ترویج فرهنگ ایثار و شهادت است
  • آیا صدام حسین واقعا «دیوانه خاورمیانه» بود؟
  • آقا معلم در لیست ترور!
  • فیلم| واکنش شهید سردار سلیمانی به یک تصمیم در فصل پنجم سریال پایتخت
  • ببینید | جزئیات جدید از طراحی ترور شهید آیت الله بهشتی در سال ۵۴
  • بازداشت کلاهبردار اینترنتی با جعل هویت یک خواننده سرشناس
  • کلاهبرداری اینترنتی با جعل هویت یک خواننده سرشناس
  • آسیب‌شناسی استفاده از فضای مجازی در نظام تبلیغی‌رسانه‌ای مساجد