استخدام طلاب برای دبیری ادبیات و تاریخ؛ عدالت یا تبعیض و تحقیر تخصص؟
تاریخ انتشار: ۴ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۴۱۱۳۶۵
عصر ایران؛ مهرداد خدیر- آنگونه که از دفترچۀ آزمون استخدامی کشوری برمیآید طلابی که مدرک حوزوی دارند نیز میتوانند به عنوان دبیر ادبیات یا تاریخ یا علوم اجتماعی «استخدام» شوند.
این امر - برابرشماریِ دارندگانِ مدارک سطح 2 و 3 حوزههای علمیه با دانشآموختگان کارشناسی و کارشناسیارشد رشتههای زبان و ادبیات فارسی، علوم اجتماعی و تاریخ- که به آنان امکان استخدام مانند دارندگان مدارک این رشتهها را می دهد موجب اعتراض و انتقاد انجمنهای تخصصی علوم اجتماعی، تاریخ و ادبیات به وزارت آموزش و پرورش و درخواست لغو این تصمیم شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی در بیانیۀ اعتراضی خود آورده است:
«استادان این رشته که متاعشان به ثمن بخس در چهار سوق منفعت و بی تمیزی عده ای کارناشناس کارنابلد حراج شده دیگر با چه استدلالی دانشجویان شان را به ضرورت خواندن دهها درس تخصصی برای آماده شدن در تدریس درسهای زبان و ادبیات فارسی تشویق کنند؟»
این استادان پرسیده اند:« 200 واحد درسی مرتبط با رشته و پایان نامه و نقشۀ جامع علمی، سند تحول راهبردی علم و فناوری و برنامۀ پنجم توسعه و تأکید بر زبان فارسی به عنوان بنای هویت ملی چه می شود؟»
هفت انجمن تخصصی و علوم اجتماعی و تاریخ هم این تصمیم را «نشانۀ بی توجهی به دانش و تخصص در تصدی نقش معلمی» دانسته و هشدار دادهاند قرار گرفتن دانش آموختگان حوزوی در جایگاه غیر تخصصی از اعتبار اخلاقی و اجتماعی آنان می کاهد.
داستان به زبان ساده تر این است که آموزش و پرورش به طلابی که سطح 2 و 3 حوزه را گذرانده اند به چشم دانشآموختۀ لیسانس و فوق لیسانس تاریخ و علوم اجتماعی و ادبیات مینگرد و قریب 15 هزار نفر از آنها را استخدام میکند.
دکتر غلامحسینزاده رییس انجمن استادان زبان و ادبیات فارسی پرسیده است:
«این دانش آموختگان دربارۀ زبان فارسی چه آموزشی دیدهاند؟ آیا دستور زبان خواندهاند و با متون ادبی و شاهنامه آشنایند؟ آثار عرفانی و سبکهای ادبی ما را میشناسند؟ با تاریخ ادبیات و تحولات زبان آشنا هستند یا هیچ یک را نمیدانند؟»
جدای این پرسش ها این نکات را میتوان یادآور شد:
1. آیا درسطح 2 و 3 در حوزه تاریخ و ادبیات و علوم اجتماعی در حد دانشگاهی میخوانند و وقتی نخواندهاند چگونه میخواهند آموزش دهند؟
2. اگر هدف این طرح ایجاد اشتغال برای تحصیلکردگان حوزوی است چرا فرصت های شغلی فارغالتحصیلان دیگر را میخواهند بگیرند؟
3. جوهرۀ ادبیات، عشق و عرفان است و به عکس در متون عرفانی و ادبی ما که در آنها از عشق سخن به میان آمده در متون مذهبی که طلاب و روحانیون میخوانند سخنی از عشق نیست.
اینان چگونه میخواهند حافظ و مولانا را تدریس کنند؟ به سوی عرفان میگروند یا تحتالشعاع مذهب قرار میدهند یا به مرور کتب تاریخ و ادبیات و علوم اجتماعی را بیش از این ایدیولوژیک خواهند کرد؟
4. جمهوری اسلامی با شعار عدالت تشکیل شده و عدالت در نقطۀ مقابل تبعیض قرار میگیرد. به این معنی که به میزانی که تبعیض هست، عدالت نیست و به اندازه ای که عدالت هست، تبعیض نیست. این کار آیا با عدالت سازگار است یا با تبعیض؟
در تصدی مشاغل حقوقی و قضایی به جایگاه فقه اشاره میشد و از این رو روحانیون بر مناصب حقوقی و فقهی نشستند. در این فقره اما صحبت از فقه نیست.
ادبیات با ذوقیات و مهارت نوشتن سر و کار دارد و دانشجویان طی 4 تا 6 سال دروسی را فرا میگیرند که با این زمینه مرتبط است. ضمن این که دانشجویی که این رشته را انتخاب میکند اهل مطالعات جانبی هم هست و در کنار کتب دانشگاهی نمیتواند از رُمان و شعر نو و ادبیات معاصر غافل باشد. دارندۀ مدارک سطح 2 و 3 حوزوی آیا با این منظور پرورش یافتهاند؟
بله، روحانیِ رُماننویس هم داریم و چندی پیش یک مجلۀ معتبر ادبی پروندهای خواندنی به آثار چند روحانی رماننویس اختصاص داده بود. شاعر و نویسنده هم در میان آنان هست. اما توانایی ها و علایق شخصی را نمی توان به همۀ دارندگان مدارک یا طی کنندگان مدارج حوزوی تعمیم و معیار استخدام رسمی قرار داد.
5. به اعتقاد هشت انجمن پیش گفته «این تصمیم یعنی تخصص معنی ندارد و سرمایه گذاری برای تربیت دانشجو بی حاصل است». ضمن این که به احساس تبعیض دامن میزند و این پرسش را پدید می آورد که طلاب و روحانیون آیا برای استخدام در آموزش و پرورش تربیت می شوند یا برای تبلیغ دینی به صورت مطلق؟ دکتر شریعتی از دانشگاهها انتقاد میکرد که مدارک آنان، کوپن نان شده است. با مبنا قرار دادن مدارک حوزوی برای استخدام ان هم در رشته های مرتبط چه باید گفت؟
6. روحانی شیعه می خواهد سر کلاس، سعدی سُنی را بستاید یا مولانایی را که بعضا تکفیر کردهاند؟ یا ناصر خسرو قبادیانی را که از شیعیان اسماعیلیه بوده است؟
اگر به جنبه های ایدیولوژیک کار ندارند و تنها زبان و زیبایی شناسی مد نظر است پس دیگرچه نیاز به دانش آموختۀ حوزه؟
اگر قرار است از طریق ادبیات دین و مذهب را تبلیغ کنند درس ادبیات عملا به الهیات بدل می شود.
اگر هم بر پایۀ این باور است که روحانیون از پس کارهای مهم تر برآمده و مملکت داری کرده و در اقتصاد و روان شناسی و ورزش نظر می دهند ادبیات و تاریخ و علوم اجتماعی را هم می توانند چون ادبیات فارسی و عربی به هم نزدیک است و تاریخ اسلام را به جای تاریخ منحط غرب درس می دهند و جامعه شناسی را هم از منظر حوزوی و جای نگرانی نیست آنگاه می توان گفت: بدین ترتیب دروس دینی کنار گذاشته می شود یا آنها را به دبیران ادبیات و تاریخ می سپارند؟
یگانه توجیهی که یافته ام جدای مطیع بودن وزیر این است که وزارت آموزش و پرورش این طرح را به خاطر آن به اجرا می گذارد که انگ سکولاریسم و ترویج سند 2030 با ترجیح مهارت های دانش آموزان بر هر امر بیرونی دیگر را دور سازد و با حوزه ها بیش از پیش بیامیزند.
من اما خود در مشهورترین مدارس دینی آن هم در سال های پیش از انقلاب درس خوانده ام ولی روحانی را در هیأت دبیر ادبیات و تاریخ ندیدم.
روحانی ما چهره ای در آوازۀ آیت الله موسوی اردبیلی و رییس عالیه مؤسسه ای بود که «مفید» بدان وابسته بود نه که خود درس و نمره بدهد. ادبیات را هم دبیر ادبیات درس می داد و تاریخ را دبیر تاریخ و اجتماعی را دبیر اجتماعی و از زبان او( مصطفی تبریزی) که پس از پیروزی انقلاب نمایندۀ دورۀ اول مجلس شورای اسلامی هم شد با بسیاری از مفاهیم سیاسی آشنا شدیم.
استخدام روحانیون در آموزش و پرورش در ساختار دین محور شگفت آور نیست.برای پیشۀ دبیری ادبیات و علوم اجتماعی اما چه تجانسی با تحصیلات و اهداف حوزهها دارد؟ ضمن این که از اعتراضات، برمیآید دانش آموختگان این رشته ها «راضی» نیستند و اگر این حس را ولو نادرست داشته باشند که فرصت و موقعیت و امکان آنان «غصب» شده چه توجیه شرعی دارند؟
آیا فوق لیسانس علوم اجتماعی که به خاطر ورود طلاب و حوزویان امکان استخدام را از دست داده نخواهد گفت این همه موقعیت شغلی دیگر از قوۀ قضاییه تا سازمان تبلیغات و اوقاف و صدا وسیما و عقیدتی سیاسی های ارتش و سپاه آیا اشباع شده که حالا سراغ تنها امکان ما آمده اید؟
نقل است که کسی از مرحوم فلسفی واعظ شهیر شهر می پرسد این آقای فخرالدین حجازی که همان حرف های شما را بالای منبر می زند و خوش سخن است و جوانان را هم جذب میکند. چرا با سخنرانی های مذهبی او موافق نیستید؟ پاسخ می دهد: «محاکم» و «محاضر» را که از ما گرفتند، «منابر» را هم از ما بگیرند؟ نکند گفته شود داستان که عوض شد نه تنها محاکم و محاضر را پس گرفتند و منابر را رونق دادند که سراغ مدارس هم رفتند!
حکایت دانش آموختگان مظلوم ادبیات و تاریخ و علوم اجتماعی است که امید استخدام در آموزش و پرورش داشتند و در دفترچۀ آزمون استخدامی دیدند دارندگان مدارک سطح 2 و 3 هم می توانند استخدام شوند.
اوایل دهۀ 70 مقام معظم رهبری روحانیون را از دنیازدگی به سبب امکاناتی که در جمهوری اسلامی به دست آورده اند پرهیز دادند و گفتند: «آنچه روحانیت را در چشم مردم شیرین کرد، همین ورع و پرهیزگاری بود» و بعد این انتقاد از دولتیهای متمکن که چرا شخصی که اتومبیل دارد با خودرو دولتی سر کار می رود.
اکنون هم می توان یادآور شد این جور کارها روحانیون را در چشم مردم شیرین می کند یا از چشم می اندازد؟
سر و کار عالم یا دانش آموختۀ دینی باید با نماز و روزه و آیه و حدیث باشد حال آن که ادبیات، ذوقیات است و تخیل شاعرانه و به تعبیر نظامی: در شعر مپیچ و در فنِ او/ که اکذب اوست احسنِ او.
این دو چگونه قابل جمع است؟ خودشان می خواهند از الهیات به ادبیات بگروند یا ادبیات را در قالب الهیات عرضه میکنند؟
کلاس ادبیات برای این است که بچه ها خود نوشتن را یاد بگیرند نه حتی چی نوشتن را. دو خط ساده را خیلی هاشان نمیتوانند بنویسند.
بتوانند حافظ و مولانا و نیز شاملو فروغ بخوانند و لذت ببرند. بدانند رمان چیست و سبک ادبی کدام است. ادبیات با موسیقی آمیخته است و نمی توان اهل موسیقی نبود و شعر را دریافت. تمام زیبایی شعر حافظ به موسیقی درونی آن است و اینها هیچ یک ربطی به امور غیر ادبی ندارد.
با این اوصاف از مردان دین نباید پرسید اولا چرا نگاه استخدامی و پیشه ای؟ و اگر هم مانند دیگران در طلب کار هستید چرا از عرصۀ دین به ادبیات و اجتماعیات و تاریخ می کوچید و اگر همۀ علوم و فنون را ذیل آموخته ها میدانید چرا ریاضیات و شیمی و فیزیک نه و ادبیات و تاریخ و علوم اجتماعی، آری؟
--------------------------------
بیشتر بخوانید:
*اعتراض 7 انجمن تخصصی به استخدام طلاب به عنوان دبیر تاریخ و علوم اجتماعی
لینک کوتاه: asriran.com/0038g9منبع: عصر ایران
کلیدواژه: تاریخ و علوم اجتماعی زبان و ادبیات فارسی ادبیات و تاریخ دانش آموختگان آموزش و پرورش رشته ها سطح 2 و 3
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۴۱۱۳۶۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
برای تحقق هرچه بیشتر عدالت اجتماعی در کشور چه باید کرد؟
به گزارش گروه پژوهش خبرگزاری علم و فناوری آنا، یکی از مهمترین موضوعات سیاست های رفاهی در جامعه احساس عدالت اجتماعی بین افراد است. عدالت از مهمترین واژهها در تمدن بشر محسوب میشود و رعایت آن از دیدگاه هر انسان از ضروریترین امور به شمار میآید.
رضا صفری شالی (دانشیار جامعهشناسی دانشگاه خوارزمی) در مقالهای با عنوان «ضرورت بازاندیشی نظری و روشی در شناخت کلان مفهوم عدالت اجتماعی» به این موضوع اشاره میکند که عدالت اجتماعی یکی از دلالتهای مفهوم عدالت است که منظور از آن تقسیم منصفانه منابع بین افراد در یک جامعه است، در این راستا قانون به سطح قابل قبولی از عدالت واقعی باید برسد.
* سه لایه از عدالت با توجه به عدالت اجتماعی
در این مقاله آمده است که لایههای عدالت با توجه به عدالت اجتماعی شامل موارد زیر است:
دسترسی برابر به منابع و فرصتها به لحاظ برقراری زمینه، گستره و دامنۀ آن توجه به اصل استحقاق و ضرورتها توجه به عدالت بازتوزیعی و گسترش چتر حمایتی دولت درخصوص توجه به انواع گروههای هدف، اقشار آسیبپذیر و معلولان (اجتماعی، جسمی و روانی) وجود دارد.* آسیبشناسی عدالت اجتماعی در ایران
به زعم این پژوهشگراز جهت تحقق هرچه بیشتر عدالت اجتماعی در کشور چند نکته زیر را میتوان به عنوان آسیبشناسی عدالت اجتماعی در ایران امروز ذکر کرد:
1 -عدم تعمیق مفهوم عدالت اجتماعی که عبارت است از: عدم ایضاح مفهومی عدالت اجتماعی و تقلیل آن به مصادیق عملی، عدم ارائه تعریف بومی از عدالت اجتماعی، نگرش سطحی، تکسویه و نگاه عامیانه که مفهوم وسیع و همهجانبه را به ابعادی زودگذر و کم اهمیت فرو کاسته است
2 -عدم تبیین و بررسی ارتباط مفهوم عدالت اجتماعی با مفاهیم مرتبط مانند آزادی، حق قانون، امنیت و...
3 -برقراری، گسست و عدم تداوم عدالت اجتماعی در گفتمانهای محافل علمی و دانشگاهی کشور.
او در ادامه مینویسد بررسی گفتمانها حاکی از گسست بینگفتمانی و عدم تداوم گفتمانهای پیشین بوده است، به طوریکه هر یک از گفتمانها برای تکمیل نقایص همدیگر و به صورت مقطعی تثبیت شدهاند، چون صرفاً به یک بُعد از ابعاد عدالت اجتماعی پرداختند و دیگر ابعاد آن را هم در سطح نظریهپردازی و هم در سطح عملی نادیده گرفتند.
* ملاحظات آموزشی و پژوهشی عدالت اجتماعی
صفری شالی در ادامه مینویسد با توجه به موارد بیان شده، مراحل زیر به عنوان ملاحظات آموزشی و پژوهشی عدالت اجتماعی در آینده با درنظرگرفتن چارچوبها و مفاهیم پایۀ عدالت پیشنهاد میشود:
درخصوص معنابخشی دائمی بر تمامی نشانههای عدالت اجتماعی باید به ابعاد عینی و ذهنی عدالت و ابعاد جمعی و فردی عدالت نیز توجه کرد انتخاب حوزه تحقیق عدالت مانند کمّیت یا کیفیت منابع، تخصیص منابع و... باتوجه به کثرتگرایی در حوزههای عدالت انتخاب یکی از وجوه یا شکلهای عدالت براساس نوع منبع انتخاب مقیاس مکانی مورد مطالعه مانند محلی و بومی، منطقهای، استانی، ملی و بینالمللی انتخاب مقیاس زمانی مطالعه و توجه به عدالت بیننسلی انتخاب رشتە مورد بررسی براساس گزینههای قبلی و استفاده از مفاهیم مرتبط با آن در مطالعه مانند مطالعات اخلاقی در بررسی عدالت روانشناسی یا بررسی ساختاری و سیاسی جامعه در عدالت جامعهشناختی و... در نظرگرفتن فرهنگ غالب و مقتضیات اجتماعی و اقتصادی جامعه.* ابعاد عدالت اجتماعی
این پژوهشگر در ادامه بیان میکند که در معنابخشی دائمی بر تمامی نشانههای عدالت اجتماعی باید به ابعاد عینی و ذهنی عدالت و ابعاد جمعی و فردی عدالت نیز توجه کرد. پس ما نمیتوانیم دو قطب حداکثری و یا حداقلی را برای عدالت در نظر داشته باشیم بلکه باید هر دو را به صورت توأمان مدنظر داشته باشیم و در ضمن نمیتوان در عین پرداختن به عدالت اقتصادی از عدالت فرهنگی غافل ماند و یا در عین پرداختن به منافع و مطلوبیتهای اکثریت افراد جامعه، از منافع و خواستههای اقلیت غافل ماند.
اصل نابرابری و در نهایت در اصل بازتوزیع قاعده چتر ایمنی و حمایتی هدف نوعی نگاه دولت رفاهی با سیاستگذاری حداکثری به مکانیزمهای جبرانی میباشدبه زعم صفری شالی درقاعده برابری دسترسی به منابع و فرصتها به فراهم آوردن شرایط برابر و مساوی برای همه تأکید میشود ولی در اصل استحقاق به فراهمآوردن شرایط نابرابر با توجه به شایستگیها و زحمات افراد توجه میشود.
* اصل بازتوزیع قاعده چتر ایمنی و حمایتی
این استاد دانشگاه مینویسد اصل نابرابری و در نهایت در اصل بازتوزیع قاعده چتر ایمنی و حمایتی هدف نوعی نگاه دولت رفاهی با سیاستگذاری حداکثری به مکانیزمهای جبرانی میباشد، بطوریکه در این حالت دولتمردان چتر حمایتی خود را گسترده سازند و افرادی که نتوانستهاند همگام با سایر افراد جامعه حرکت کنند را مورد حمایت قرار دهند. ازاینرو، اقدامات حمایتی دولت در قالب فعالیتهای حمایتی و توانبخشی شامل گروههای مختلف مددجویان و... میشود.
او در این پژوهش مینویسد دولت اقشار آسیبپذیر جامعه را که به دلیل ناتوانی در کسب درآمد مشمول نظام بیمهای نیستند را مورد حمایت خود قرار دهد. لذا، دولت باید با اتخاذ سیاست اجتماعی مناسب با شرایط جامعه، علاوه بر منافع نسل حاضر به منافع نسل آینده هم توجه داشته باشد؛ یعنی در تحقق عدالت، علاوه بر آن که به عدالت جغرافیایی و قشری نسل حاضر پرداخته میشود یعنی به منافع نسل آینده نیز باید توجه شود و ازاینرو دولتمردان در کنار تحقق عدالت برای نسل حاضر، باید نسل آینده را نیز در نظر بگیرند و در چنین شرایطی است که گفتمان عدالت اجتماعی معنای واقعی خود را پیدا میکند.
* سنجش عدالت اجتماعی
بدین ترتیب نتایج پژوهش حاضر درخصوص سنجش عدالت اجتماعی این است که عدالت در ارتباط با مفاهیمی مانند مقایسۀ اجتماعی و احساس محرومیت اجتماعی نمود پیدا میکند، ازاینرو نیاز به روشهای ترکیبی (کیفی و کمّی بصورت توأمان) جهت شناخت ادارک/ احساس و برخورداری از عدالت اجتماعی در جامعه وجود دارد.
حرف آخر اینکه در این راستا روشهای کیفی عمیق پدیدارشناسی معمولا راهی به ذهنیت مخاطبان پیدا میکنند و تجارب زیستۀ افراد و مقتضیات زمانی و مکانی را در نظر میگیرند و میتوانند شاخصهای قابلتوجهی جهت سنجش برای تحقیقات پهن دامنۀ پیمایشی ایجاد کنند و با تلفیق رویکردهای کمّی و کیفی میتوان به شناخت عمیق و جدی از مخاطبان درخصوص عدالت اجتماعی رسید.
انتهای پیام/